1baredigar.blog.ir
حرف ها و واژه ها
زادگاه
انسان ها را به سرزمین و زادگاهشان می شناسند ، حتی اگر فرسنگ ها از آن دور تر باشند. می بینی ؟ آن سوی دنیا هم که باشی ، باز هم ایرانی ات می خوانند و باز هم با آنان غریبه ای ! تنها آغوش یک سرزمین است که همیشه در انتظار توست ، حتی اگر هیچگاه باز نگردی ! این خاک زادگاه من و توست ، نام و نشانی که از ما می جویند ( ایران زمین )
تلنگر
مردان وقتی می گریند ، دستانشان را بر چشمانشان می گذارند و زنان وقتی می گریند ، دستانشان را بر دهانشان ، انگار خود نیز می دانند که سرچشمه ی گناهان مردان از نگاه و سرچشمه ی گناهان زنان از زبانشان است !
افسوس
چه ساده چشمان خود را بروی حقیقت بسته ایم !
در گردش روزگاران ، امروز من بر زمین افتاده ام و فردا دیگری ،
اما خندیدنمان به زمین خوردگان برای چیست ؟ کسی چه می داند ، شاید فردا نوبت او باشد و دیگری نظاره گر !!
این است رسم همدلی ؟
پس به ایستادن دیگری هم باید گریست ، اگر دلیل خندها یمان همین باشد !!!
شاید راست گفته اند :
در روزگاری که خنده ی دیگران از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند !!!
افسوس ...
درنگ
گاهی از ایستادن در برابر آینه هم هراسانیم !!
وقتی نگاهمان دیگر نگاه همیشگی نیست . وقتی از صداقت چشمان دیروزمان ، امروز مردمک های لرزانش به جا مانده باشند و نگاهی شرمسار از گذشته .
آینه را ساده در هم می شکنیم اما ...
خود را چه می کنیم ؟
آینه چون نقش تو بنمود راست ، خود شکن آیینه شکستن خطاست